نقد و تحلیل اکوسایکولوژی در رمان جای خالی سلوچ محمود دولتآبادی با نگاهی به نظریهی ساختار شخصیت فروید
اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی...
Saved in:
Main Authors: | , , |
---|---|
Format: | Article |
Language: | Avestan |
Published: |
University of Tabriz
2023-09-01
|
Series: | زبان و ادب فارسی |
Subjects: | |
Online Access: | https://perlit.tabrizu.ac.ir/article_16834_3d012f09e20ca2aff79c027be3106f62.pdf |
Tags: |
Add Tag
No Tags, Be the first to tag this record!
|
Summary: | اکوسایکولوژی به مطالعهی روان انسان در رابطه با محیط زیست میپردازد. روانی که بر اساس نظریهی ساختار شخصیّت فروید محصول ارتباط متقابل، متعامل و متعارض سه عامل "نهاد"(Id)، "خود"(ego) و "فراخود"(superego) است. البته اکوسایکولوژی در آنجا که به وارد کردن خدا در جهانبینی فرد اهمیت میدهد در تقابل با آراء فروید قرار میگیرد. حال ما با روشی توصیفی- تحلیلی به این سؤال خواهیم پرداخت که طبیعت بر روح و روان و نوع رفتار و کنشهای افراد جامعهی داستانی جای خالی سلوچ دولتآبادی چه تأثیری داشته است؟ تا سلطهی عقل را که چنین بحرانهایی در ساختار شخصیّتی خانوادهی سلوچ رقم زده و باعث شده تعادل ایگوی آنها بر هم بخورد، نشان دهیم. نتایج پژوهش بیانگر این است که سلطهی عقل در این رمان با مکانیزه کردن کشاورزی توسط میرزا حسن بدون توجه به سازگاری با محیط و افراد آن سلوچ را با تکانشهای آشوبناک "نهاد"، مرگان را با سوگواری و ماخولیا، ابراو را با ناتوانی "ایگو"ی وی در تعادل برقرار کردن بین "نهاد"، "فراخود" و جهان بیرونی، عباس را با اختلال شخصیّت ضد اجتماعی و هاجر را با اختلال شخصّیت وابسته مواجه کرده است. سلطهی عقل چون بدون توجه به تابآوری محیط و افراد آن منطقه به کار گرفته شده، تعادل ایگوی شخصیّتهای رمان را به هم زده و آنان را دچار اختلالاتی در شخصیّت کرده است که علت چنین اختلالاتی را میتوان در عدم مشارکت عاطفی ناخودآگاه شخصیّتهای رمان با پدیدههای طبیعی به تأثیرپذیری از جهان سرمایهداری و اومانیسم عصر روشنگری دید. |
---|---|
ISSN: | 2251-7979 2676-6779 |